وقتی دائما به بچهها برچسب بزنیم، اون صفتها رو بخشی از هویتشون میبینن، تغییر براشون سخت میشه و عزتنفسشون پایین میاد. چون بخشی از تصویری که بچهها از خودشون دارن (Self Concept) بر اساس توقعات و ارزشگذاری بقیه ساخته میشه. برای همین با شنیدنِ "چقدر ریاضیت بده!"، جملهی "من توی ریاضی خنگم" بخشی از هویتشون میشه.
البته فقط برچسبهای منفی مضر نیستن، برچسبهای مثبت هم میتونن مخرب باشن؛ مثلا وقتی بهش میگیم "آفرین خیلی باهوشی که همهاش 20 میگیری!" بچه برای یه انگیزه بیرونی، یعنی تایید دیگران، درس میخونه و فکر میکنه همیشه باید کامل باشه تا تایید بگیره. در نتیجه از اشتباه کردن میترسه، خلاقیتش کور میشه و دیگه از یادگیری لذت نمیبره. به جاش باید بچه رو بدون اشاره به نمره و بخاطر تلاشش تحسین کنیم. مثلا بگیم "آفرین که انقدر برای درسهات وقت گذاشتی."
بعضی وقتا هم با برچسبهای مثبت بچه رو تکبُعدی میکنیم؛ وقتی دائما بهش میگیم "تو ریاضیت خیلی خوبه! داداشت هنرش!" بچه فکر میکنه نباید سراغ هنر بره.
در ضمن نمیتونیم با برچسبهای ساختگیِ مثبت، کودک رو تو کاری که پتانسیلشو نداره، موفق کنیم. مثلا اگه به بچهای که کُندآموزه مدام بگیم دکترِ آینده و تو کلاسهای تیزهوشان ثبت نامش کنیم، یادگیریش سرعت نمیگیره و بیشتر سرشکسته میشه.